فدرال یا استقلال
فدرال یا استقلال آذربایجان در این نوشته سعی بر آن
خواهد شد که به سوالاتی در مورد استقلال و فدرالیسم پاسخ داده شود . آیا سیستم فدرال در
ایران راهی برای استقلال آذربایجان می باشد؟ منافع ملی چیست ؟ چگونگی موازی سازی
در حرکت ملی آذربایجان فدرالیسم را از دو منظر مورد بحث قرار خواهیم داد
1- فدرالیسم در جامعه بین الملل 2- فدرالیسم در میان توده مردم
فدرالیسم در جامعه بین الملل در عالم سیاست گاه چیزهایی اتفاق می افتد که کمتر کسی میتواند آنرا
پیش بینی کند وجود متغییر های گوناگون و پیچ و خمهای تو درتوی سیاست آنرا غیر قابل
پیش بینی می کند. بیشتر مسائل بعد از اتفاقات مورد بحث قرار می گیر ند. مثلا در
مورد همین بمب گذاری های حرمین امامان چندین نظریه ی متفاوت وجود دارد : - کار آمریکا وغرب بوده
تا بین مسلمانان اختلاف بیندازد - ایران برای جلب نظر دنیای اسلام و اتحاد در برابر مسیحیت دست به چنین
اقدامی زده است - غرب برای منحرف کردن افکار عمومی از ماجرای کاریکاتور پیامبر اسلام به
موضوع دیگر دست به این کار زده - غرب بخاطر سنجش وحدت دنیای اسلام - گروههای مستقل وافراطی -
.................
حال سوال اینجاست
چطور آقایان پیش داوری می کنند که آمریکا عینا همان طرح افغانستان وعراق را در
ایران می خواهد دنبال کند. با کمال تاسف می توان گفت که دوستان از اصول اساسی سیاست ومتغییر بودن
آن بیگانه اند . طرح آمریکا برای خاورمیانه بزرگ لزوما همانی نمی شود که قبلا طرح
ریزی شده است ( بنابه اصل متغییر بودن سیاست) گاه پلان موجود با شرایط متفاوت
تغییر پیدا می کند این متغییر بودن برای جهان سومی ها نیز صادق است . اصلا مثل
اینکه آقایان پلان آمریکا را دیده اند و می دانند آمریکا ایران را می خواهد
فدرالیته کند. اگر هم چنین باشد پلان قابل تغییر است. دوستان با صدایی رسا
در تریبونها اعلام می دارند که من استقلالچی هستم ولی فدرال را یک استراتژی برای
رسیدن به استقلال می دانم. برادر من آمریکا اگر امروز در خاورمیانه است برای این
است که ثبات را (در جهت منافع ملی خود) در منطقه ایجاد کند و
نه اینکه هر روز منتظر یک انقلاب باشد این ادعای شما را آمریکا می شنود و می بیند.
آیا اگر بقول شما غیب گویان که” آمریکا راضی به استقلال آذربایجان نیست“ همان نوع سیستم فدرالی را می دهد که شما می خواهید ؟ وپس فردا باز
منطقه نا امن شود. نخیر دوست عزیز محدودیتها ومحدودیتها (بصورت قانونی وغیرقانونی ) در
سیستم فدرالی که می خواهید، ایجاد خواهد کرد که منتج به استقلال نشود. حق تعیین سرنوشت اصلی
مورد قبول در عرصه بین المللی می باشد. ما بعنوان یک ملتچی با در نظر گرفتن شرایط
جهانی باید رای ملتمان را از همه آرا برتر بدانیم حال با دوگانگی (فدرال – استقلال
) نمی توان رای ملت راجلب کرده و در عرصه جهانی برای گرفتن حقمان از آن استفاده
کرد ما در مذاکره موضوع را انتخاب خواهیم کرد پس بهتر است از پیش بازنده به میدان
وارد نشویم موضوع فقط باید استقلال باشد. فدرالیسم در میان توده مردم توده مردم مسئله را نه مثل یک فعال حرکت
ملی بلکه بعنوان یک آذربایجانیی که در شرایط بد اقتصادی و فرهنگی قرار دارد دنبال
می کند . بیشتر در مقالات دوستان به کم بودن شعور ملی ملتمان اشاره می شود بله این
یک واقعیت است ولی آیا ملت سیستم فدرال را تماما می شناسند ؟ توده مردم استقلال را
بهتر از فدرالیسم می فهمند.بعلت گوناگونی سیستمهای فدرال خود فعالان نیز در تبیین
آن عاجزند چه رسد به عموم مردم بله عموم مردم شعور ملی کمی دارند (که با تبلیغات
مثبت گوناز تی وی سرعت می گیرد ) ولی این تنها مسئله استقلال در صورت تبیین درست
می تواند به ملتمان شعور ملی را تزریق کند. توده مردم نیز مانند آمریکا نمی خواهند
هر چند روز یک بار انقلاب کنند. فاصله انقلابها در کشورهای استبدادی بیش از سی سال
می باشد . (هر نسل یک انقلاب) هر حرکت ملی و بین المللی مستلزم وجود پشتوانه افکار
عمومی می باشد حتی ابر قدرتها نیز بر این نکته واقفند چرا که افغانستان با حمله
تقریبا یک جانبه اشغال شد ، عراق با اتفاق کثیری از دول متفق و بدون در نظر گرفتن
سازمان ملل و حال ایرا ن با اتفاق غرب و دول دیگر و همچنین سازمان ملل . فدرالیته
شدن ایران به همین راحتی از طرف تمرکز گرایان سلطنت طلبان و اسلامگرایان مورد قبول
نخواهد بود و برخوردهایی خواهد داشت توده مردم این تنش را با تمام وجود حس خواهند
کرد ما اگر واقعا استقلال را در ذهن می پرورانیم با یک دید روانشناختی واز دید یک
آذربایجانی (با شعور ملی کم ) به مسئله بنگریم در می یابیم که انتظار تن دادن ملت
به یک تنش در دوسال دیگر برای استقلال انتظاری بی مورد است . آنانی که با شعار
فدرال مرد م را فریب داده ندچطور می توانند باز شعار دیگری سر دهند. آیا
افکار عمومی آنها را قبول خواهد کرد؟ چرا دوستان به مسائل بصورت سطحی نگاه می کنند
و مدام در طبل توخالی فدرال می کوبند . آیا تا بحال استقلالیت را تبلیغ کرده ایم تا نتایجش را ببینیم ؟ آیا
ما یک پرسپکتیو روشن از آینده آذربایجان به ملتمان نشان داده ایم ؟ حال دوستان
شاید بپرسند که استقلال را نمی توان تبلیغ کرد و از طرف نیروهای اطلاعاتی سخت موجب
پیگیری است . باید گفت استراتژی کار یک استقلالچی با یک فدرالچی (ایرانچی) فرق
میکند شما برای تبلیغ نیاز به ابزار متفاوت دارید: تلوزیون ، اینترنت و بسیاری از
راهکارها که نباید نوشت. جالب اینجاست که فعالی می گوید استقلالچی بیاید جلو میدان
شهرداری شعار بدهد ومن پشت سر او شعار خواهم داد . سیستم فدرال زبانم لال اگر بر ما تحمیل شود با شناختی که از جامعه
داریم حدود 15 سال طول می کشد تا امورات اداری – سیاسی
فرهنگی واقتصادی آن جا بیفتد و در این برهه توده
مردم در حال سازگاری با شرایط جدید هستند در 15 سال بعد نارضایتی ها شروع می شود .
به نتیجه رسیدن آن را خدا می داند. درزمان حاضر ما وقتی از منافع ملی صحبت می کنیم خیلی ها با لاف دهکده
جهانی ما را بمباران تهمتها می کنند حال شما ببینید 30 سال دیگر با گسترش ارتباطات
کجا خواهد بود و در آن زمان صحبت از دهکده نخواهد بود بلکه کوچه را بلغور خواهند
کرد. سوال : آیا منافع ملی ما در سیستم فدرال تامین خواهد شد؟ منافع ملی را
در سه بخش سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی مورد بحث قرار می دهیم . منافع سیاسی: جغرافیای
سیاسی در دو حالت فدرال و استقلال مشکل ساز خواهد بود. در سیستم فدرال به
هیچ عنوان منافع سیاسی مان تامین نمی شود . فدراسیون هستیم و مرکزیت را مواظبیم .
که به احتمال زیاد اصفهان خواهد بود . دیپلماسی درسطح بین الملل نخواهیم داشت .
اخیرا ادعای خنده داری توسط دوستان ارائه شده که فدراسیون آذربایجان وزیر خارجه
داشته باشد و با کشورها بخصوص همسایگانمان ارتباط سیاسی داشته باشیم که این مسئله
قابل نقد نیست . منافع سیاسی ما از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا دیگر منافعمان
را تحت تاثیر قرار می دهد . موضوع دیگر یکپارچگی آذربایجان (شمال _ جنوب) می باشد
که در سیستم فدرال قابل بحث نیست . (همینطور اتحاد دنیای ترک)
منافع فرهنگی : ما بسیاری از حقوق فرهنگیمان را در سیستم فدرال بدست می آوریم ونه
تمامی آنها را زیرا مجبور به یادگیری زبان تحمیلی فارسی خواهیم بود . و باز
مللتمان مورد تهاجم رسانه های شوینیستی قرار خواهد گرفت و تلاش ما برای پاک کردن
برتری قوم فارس که در ناخود آگاه ذهن ملتمان نقش بسته بی اثر خواهد بود. منافع اقتصادی: امروزه اقتصاددانان
وجود حس وطن پرستی را در یک کشور را عامل اصلی پیشرفت اقتصادی می دانند این به
وضوح مشخص است که هیچ سیستم فدرالی در مقایسه با استقلال غرور ملی را بهتر وبیشتر
بوجود نمی آورد همانطور که می دانیم نفت ، عمده درآمد ارزی ایران را تشکیل می دهد
که در سیستم فدرال در فدراسیون عرب جای می گیرد . حال سیستم اقتصادی در ایرا ن
فدرال بر استفاده مساوی از منابع خواهد بود یا نه مشخص نیست در حال حاضر با وجود
مرکزیت درصدی از نفت را به استان خوزستان میدهند و آیا فردا در سیستم فدرال
فدراسیون عرب راضی به سهیم کردن دیگر فدراسیونها خواهد بود یانه خدا می داند. در
صورت بدست آوردن استقلال سود ترانزیت کالا و لوله های نفت رقم قابل ملاحظه ای
خواهد بود چنانچه کشور لبنان درآمد هنگفتی از کشور های تولید کننده نفت بابت عبور
لوله های نفتی از خاک این کشور را دریافت می کند. در این مقوله نظرات کارشناسی می
تواند مثمر ثمر باشد و به همین چند خط بسنده می شود.
مسئله موازی سازی در حرکت آذربایجان: "برای کنترل هر حرکت
نیرومندی مقومت در برابرآن بی فایده خواهد بود و برعکس موجب قدرت یافتن آن می شود
برای به کنترل در آوردن حرکت باید در حرکت نفوذ کرد وموجبات انحراف آنرا قراهم
نمود" این یک استراتژی کار آمد برای استعمارگران و تمرکز گرایان در ایران می
باشد. سیستم فدرال در جهت همان سیاست موازی سازی می باشد سیستم اطلاعاتی و
امنیتی در ایران آنقدر نیرومند است که اگر کسی آب بخورد سیستم از آن باخبر است.
حال سوال من از آقایانی که یا کمال تاسف می گویند
" جلسات فدرال را با تمام فشارهای امنیتی وبدون
ترس مرتب برگزار کردیم " این است که آیا شما اداره امنیت را دور زده
اید یا آنها شما را ؟ سیستم فدرال همان سیستم تمرکزگراست با این تفاوت که مرکز
احتمالا تهران نه بلکه اصفهان خواهد بود . اداره اطلاعات زیرکانه به فعالان حرکت تاثیر گذاری می کند و فعالان
فکر می کنند آنچه می گویند زاییده تفکر خودشان است نه خیر آقا اینها بیکار ننشسته
اند بروید قبل از این که در سیاست نظریه پردازی کنید سیستمهای امنیتی و جاسوسی
دنیا و خاطرات جاسوسان را مطالعه فرمایید.
نتیجه گیری : 1- سیستم فدرال در ایران منتج به استقلال آذربایجان نخواهد شد. 2- کسیکه سیستم فدرال را پیشنهاد
می کند نمی تواند استقلالچی باشد.
3- سیستم فدرال نمی تواند منافع
ملی ما را برآورده کند. 4- فدرالچی
با ایرانچی مترادف است. 5- موازی
سازی ما را به بیراهه می کشد و موجب برخوردهای خشن داخلی خواهد شد.
جهانی شدن، واقعیت یا شعار!
موقع صحبت کردن با بعضی دانشگاه دیده ها، یا بعضی افرادی، که گرایش های
سوسیالیستی و لیبرالی دارند، این سخن به اصطلاح روشنفکرانه خیلی شنیده میشود. این
دوستان عزیز و آزربایجانی، با چنان قاطعیتی از جهانی شدن حرف میزنند، که انسان فکر
میکند در این دنیا زندگی نمی کند. نمونه ای که این دوستان، برای جهانی شدن مثال می
زنند، اتحادیه اروپا است.اما با دقت و تأمل
می بینیم که اتحادیه اروپا، اتحادی بیشتر سیاسی است،تا موازنه قدرت سیاسی، اقتصادی
و نظامی جهان،تهدیدی برای منافع آنها نباشد.همچنین می بینیم که منافع ملی،مهمترین عامل
این اتحاد است.نکته اصلی که باید به آن توجه کرد، این است که این کشورها برای عضویت
در اتحادیه اروپا، فرهنگ،زبان و هویت خود را قربانی نمی کنند، بلکه برای محافظت از همین،هویت است که با کشورهای دیگر متحد می شوند.ما
می بینیم که کشور لیبرال- دموکرات فرانسه،شرطی که برای دبیر کل سازمان ملل مطرح می
کند،این است که زبان فرانسوی را نیز بلد باشد.همچنین با اندکی دقت به پرچم هایی که ملت هر کشور در مسابقات فوتبال جام
اروپا، مغرورانه با خود حمل می کنند،به خوبی معنای هویت ملی را نشان می دهد. استقلال خواهی کاتالان ها از کشور دموکرات اسپانیا، استقلال
طلبان اسکاتلند، استقلال خواهان کبک در کانادا،فدرالی شدن کشور بلژیک در سال 1993 و... همه نشان دهنده این است که دنیا،آنطور هم که شعار
می دهند به سمت جهانی شدن (آنهم از نوع جهان وطنی اش) نمی رود. این تفکر بیشتر از هر
تفکر دیگری، برای آزربایجان اشغالی و مستعمره مان زهر آگین است. چرا که آزربایجان،
حتی از حقوق اولیه انسانی نیز محروم است. حال در چنین شرایطی، چطور از جهانی شدن حرف
میزنند جای سوال دارد. حال سوال اینجاست که این عزیزان با نام کدام کشور، کدام هویت
انسانی و کدام زبان می خواهند، جهانی بشوند؟. فراموش نکنیم در این جهان هویت ها، انسانها
را با نام کشور، پرچم و زبان آن می شناسند، نه با هویت جهانی.
چند نکته مهم در مورد فدرالیسم.
1
- فدرالیسم نوعی سیستم مدیریتی است ولزوما به معنی اجرای حقوق ملی، ملتهای ساکن در
یک کشور نیست.
2
- در سیستمهای فدرالی همواره دولت مرکزی بر دولتهای ایالتی برتری دارد.
3
- سیستم سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی حاکم بر منطقه فدرال تابعی از سیستم مرکز
است. به عنوان مثال اگر سیستم مرکزی دارای ماهیت مذهبی باشد، دولت منطقه فدرال نمی
تواند ماهیتی سکولار یا لایک داشته باشد.
4
- فدرالیسم لزوما یک قدم به سوی استقلال نیست. در بسیاری از موارد در جهان فدرالیسم
جهت مقابله با استقلال طلبی ایجاد شده است.
5
- استقلال یعنی رسیدن به صد در صد حقوق ملی ولی در فدرالیسم ملتها تنها به بخشی از
حقوق ملی خود دست می یابند.
6 - حفظ استقلال یک کشور مسئله ای تضمین شده توسط سازمان ملل متحد است
ولی پا برجا ماندن دولت فدرال هیچ تضمین بین المللی ندارد.
7
- کشور وملت مستقل دارای جایگاه و شانیت بین المللی است. ولی دولت ومنطقه فدرال هیچ
جایگاه بین المللی را دارا نمی باشد.
8
- دولتی که فعلا وجود سیستم فدرال را قبول نموده می تواند بدون هیچ نوع مانع بین المللی
و حقوقی دولت و سیستم فدرال را لغو نماید.
9
- برنامه ریزی های عمده وکلان برای آینده کشور نه در دست دولتهای فدرال که بر عهده
دولت مرکزی می باشد.
10
- ایجاد یک سیستم فدرال لزوما به معنی ایجاد یک شرایط دموکراتیک نیست. به عنوان مثال
سیستم فدرالی حاکم بر شوروی سابق.
استقلال يا فدراليسم برای آزربایجان
براي همه ما آنچه كه اولويت دارد و از هر چيزي مهم تر
است منافع ملت آذربايجان جنوبي و تركـان ايـران است و نوع حكـومت ، در درجـه بعدي
قرار دارد . يعني بايد سنجيد كه با كدام نوع حكومت ، منافع ملت آذربايجان بصورت
حداكثري تامين مي شود و سپس براي آن برنامه ريزي و اقدام كرد . البته از سناريوهاي
ديگر هم نبايد غافل شد .
یک توضیح
در سه قسمت مقاله « اهداف بلند مدت و کوتاه مدت جنبش آذربایجان »،
نظریات مختلف تعدادی از علاقمندان را در پیرامون این موضوع انعکاس دادیم. از
علاقمندان تقاضا میکنم ، به ویژه از عزیزانی که در مسایل « جنبشها ، فدرالیسم یا
استقلال » صاحب نظر هستند، اندیشه های خود را با ما در میان بگذارند. ما میکوشم
نخست نظریات علاقمندان را منعکس کنیم ، دیگر اینکه ، ما فقط از راه دیالوگ و گفت و
گو میتوانیم به راحلهای انسانی برسیم. مشکل ما به همه تعلق دارد و راحل آن هم به
همه مربوط میشود. حرکتهای درست یا نادرست آینده نیز باز از آن همهء ماست. پس منطقی
ست که مسئله گفت و گو را با اهمیت تلقی کنیم. اگر نقد متینی درباره این نوشته دریافت شود منعکس خواهد شد.
استقلال
يا فدراليسم ، مسئله اين است
يكي از نگرانيهاي برخي از فعالان حركت ملي آذربايجان اين است كه تركان
در ايران گستردگي و پراكندگي دارند و اگر موضوع استقلال مطرح شود اين كار موجب
دلسردي تركان ساكن در خارج از محدوده تاريخي آذربايجان مي شود و پشتيباني آنها از
حركت ملي ، كم رنگ مي شود .
ضمن احترام به اين نظرات : براي همه ما آنچه كه اولويت دارد و از هر
چيزي مهم تر است منافع ملت آذربايجان جنوبي و تركـان ايـران است و نوع حكـومت، در
درجـه بعدي قرار دارد . يعني بايد سنجيد كه با كدام نوع حكومت ، منافع ملت آذربايجان
بصورت حداكثري تامين مي شود و سپس براي آن برنامه ريزي و اقدام كرد . البته از
سناريوهاي ديگر هم نبايد غافل شد .
طبق برآوردها حدود 30 ميليون ترك در ايران زندگي مي كنند كه اكثر آنها
در محدوده تاريخي خاك آذربايجان هستند و البته تعداد قابل توجهي هم در ساير نقاط
ايران شامل استانهاي فارس و مركزي و اصفهان و قم و تهران و كرج و .... ساكنند.
حوادث و تجربيـات يكصد سال اخير ، نشان مي دهد رابطه فارسها با ملت
ترك ، رابطـه استعمـاري است . در هـر حال تحول بايد در دو فـاز صورت بگيرد :
فاز اول – استقلال آذربايجان جنوبي : در صورتي كه آذربايجان جنوبي
اعلام استقلال نمايد ، مي تواند در همه زمينه ها به سرعت به رشد و شكوفايي برسد و
عقب ماندگيهاي حاصل از يكصد سال سلطه استعمار پابرهنه فارس را جبران نمايد . فرهنگ و زبان مادري ،
اقتصاد آزاد و مستقل ، سياست و منابع زير زميني و نيروي انساني و ... همه در خدمت
منافع ملت آذربايجان به جريان مي افتد .
بدين ترتيب فارسها در مركز ايران -كه عمدتا" كويري است- به
محاصره كشورهاي جديد آذربايجان جنوبي و كردستان و اهواز و بلوچستان و ..در مي آيند و سرمايه هاي انساني و مادي تركان از فارسستان به آذربايجان
جنوبي مهاجرت مي كنند .
فاز دوم – فدراليسم براي ساير تركان : در ايـن مرحـله ايـران مانند يك مار زخمـي خواهـد بود بنـابراين بايد
سـر آن را كوبيد تا سرطان نژاد پرستي فارس ، دوباره عود نكند . پس نبايد اجـازه
داد باقيمانده ايران ، فارسستان شود بلكه همان قسمتهاي مركزي هم بدليل وجود تركان
قشقايي و خلج و .... بايد به صورت فدرال اداره شود .
در نتيجه ، تشكيل كشور مستقل آذربايجان جنوبي ، مي تواند الهام بخش
معنوي براي ساير تركان ايران باشد و از حقوق ملي و انساني آنها با قـدرت در تمام
عرصه هاي بين المللي دفاع نمايد .
با ادامه اين روند ، نه تنها منافع تركان خارج از آذربايجان تامين مي
شود بلكه تدريجا" مي توانند كشور مستقل هم تشكيل دهند . نمونه عيني آن بعد از
فـروپاشي يوگسلاوي بود كه ابتـدا 6 كشور به وجود آمد و ايالت كـوزوو در زير مجموعه
صربستـان باقـي ماند تا اينكه در سـال 2008 ، عليرغـم مخالفت شديد روسيه و چين ،
كشور مستقل كوزوو با حدود 2 ميليون جمعيت تشكيل شد .
با اين ترتيب ، پس از استقـلال آذربـايجـان جنـوبي و ديگر ملتهاي
ايران ،باقيمانده ايران بايد فدرالي اداره شود تا در گام بعدي زمينه كسب استقلال
تركان قشقايي و ... نيز فراهم شود .
برخي پارس گرايان هم با درك اين خطر ، اخيرا" موضوع فدراليسم را
مطرح مي كنند و به آن راضي هستند هر چند فقط در حرف باشد و ايـن نشان مي دهد كه
منافع پارسها با استقلال آذربايجان جنوبي بر باد خواهد رفت .
پس هدف استراتژيك ما مي تواند اين باشد :
استقلال براي آذربايجان جنوبي ، فدراليسم براي ساير تركان ايران
فدرالیسم ایرانی، یا ترفند فاشیسم فارسی
در این دهها سال گذشته که سایه شوم شوونیسم فارس بر ایران سایه انداخته و همه چیز در انحصار اقلیت قوم فارس درآمده، هیچوقت سخن از فدرالیسم بمیان نیامده و هم اکنون نیز بمیان نمی آید. اما اخیراً از بعضی تریبونهای نامرئی که حتی بطور رسمی اعلام وجود نمیکنند، صداهایی نه چندان واضح در مورد فدرالیسم شنیده میشود که بسیاری از مردم به آن آواز خفیف و مبهم فدرالیسم بی توجه می گذرند، غافل از آنکه در پشت پرده دارند کارهایی نه چندان مطلوب انجام میدهند.
بازی به این صورت است که ندایی نه چندان واضح از فدرالیسم در حال شکل گرفتن است ولی قرار نیست به واقعیت بپیوندد. اگر شوونیسم فارس توانست با کمک ابزار نظامی 90% جمعیت غیر فارس زبان ایرانی را خاموش نگه دارد، که فبها، در آنصورت آن ندای ضعیف فدرالیسم نیز خاموش میشود. اما اگر شوونیسم فارس نتوانست با کمک ابزار نظامی مردم را خفه کند و سیل خروشان مردم ناراضی خیابانها را پر کرد و کشور در آستانه تجزیه قرار گرفت، آنموقع آن ندای نا واضح فدرالیسم را قویتر خواهند کرد تا بهتر بگوش مردم برسد و با وعدهای شیرین جعلی سخن از فدرالیسم را بیشتر خواهند کرد، تا چند سالی هم با امید واهی فدرالیسم، در این شنکنجه گاهی بنام ایران بیشتر بمانیم.
فقط یک نگاه سطحی به نقشه ترسیمی فدرالیستهای کذایی کافیست تا نیت شوم آنها مشخص شود. در نقشه قومیکه این فدرالیستهای کذایی ترسیم کرده اند.
اقلیم قشقایی یورد، کمتر از نصف دیده میشود!!
اقلیم آذربایجان جنوبی تقریباً بطور کامل محو شده و فقط به قسمتی از آذربایجان شرقی، اردبیل و زنجان خلاصه میشود!!
از اقلیم ترکمن صحرا فقط یک نوار باریک در مرز ترکمنستان دیده میشود و استانهای تورکان شمالشرق ایران تماماً بسود شونیسم فارس مصادره شده اند!!
تقریباً هیچ اقلیمی برای اعراب خوزستانی در نظر گرفته نشده و حتی شهرهای اهواز، خرمشهر و آبادان نیز چند زبانه معرفی شده و هیچ سهمی به اعراب خوزستان نخواهد رسید!!
اقلیم لرستان در دو تکه جداگانه بختیاری و بویراحمدی ترسیم شده که وسط آندو اقلیم، فارسستان معرفی شده!!
اقلیم بلوجستان را فقط به قسمتی از استان سیستان و بلوچستان محدود کرده اند و مناطق بلوج نشین استانهای کرمان،هرمزگان و خراسان جنوبی محو شده اند!!
اما در این میان، سه اقلیم بیش از اندازه بزرگ دیده میشوند!!
اول اقلیم فارسستان است که تقریبا همه کشور را بلعیده است!! بعنوان مثال استان تهران و البرز را فارسستان نامیده اند!! در حالیکه جمعیت فارسها در تهران کمتر از 20% است و در کرج هیج فارسی وجود ندارد. شهر کرج تا 90% تورک زبان است و اقلیتی هم گیلکی و کرد مهاجر زندگی میکنند.
دوم اقلیمی بنام طالشستان ساخته اند که شهرهای تورک نشین آذربایجان جنوبی در سواحل دریای خزر را به اقلیت صدهزار نفره طالشی داده اند!! جمعیت آن منطقه مثلاً طالشستان حدود 700 هزار نفر است که فقط 100هزار نفر طالشی دارد و بقیه تورک هستند.
سوم اقلیم کردستان است که قسمت بزرگی از خطه آذربایجان و لرستان واقعی را اشغال کرده!! استان آذربایجان غربی و قسمتهایی از استانهای آذربایجان شرقی و همدان را به کردها هدیه داده اند!! همینطور استانهای کرمانشاه و ایلام در نقشه کردستان گنجانده شده!! در حالیکه شمال استان کرمانشاه عمدتاً تورک نشین است و متعلق به آذربایجان و بقیه استان کرمانشاه و ایلام هم سرزمین لرها است نه سرزمین کردها. کردهای کرمانشاه در زمان محمد رضا شاه پهلوی از عراق به ایران مهاجرت کردند و در زمینهای امیر احتشام بختیاری تخته قاپو شدند و اسناد کافی در این زمینه موجود است.
فدرالیستهای کذایی فارس در حالی اقدام به تأسیس طالشستان در خاک آذربایجان میکنند که اقلیتهای قومی بسیاری در استانهای خمسه (فارس)، اصفهان، کرمان و یزد وجود دارند ولی هیچکدام اجازه اظهار وجود ندارند!! در همین استان خمسه (فارس) اقلیتهای سورمقی، کلیلی، بوانات، سیوندی، زرقانی، کوهمره سرخی، لاری، آچمی، بشکردی و غیره زندگی میکنند، پس چرا برای آنها اقلیم نمی سازند؟! در استان اصفهان بیش از 15 افلیت قومی است که هم جمعیتشان زیاد است و هم وسعت اقلیمشان بمراتب بیشتر از طالشستان خیالی آنهاست. مثلاً وسعت اقلیم «اردستان» و «خور» در شرق استان اصفهان از کل استانهای گیلان و مازندران بزرگتر هستند. پس چرا برای آنها اقلیم جداگانه ترسیم نمیکنند؟!
آنچه بنظر میرسد این بازی مسخره فدرالیسم ایرانی، یکنوع دریچه اطمئنان است و آنرا برای روزی ساخته اند که اگر دیگ بخار (خشم ملل غیر فارس) در حال انفجار باشد، با گشودن آن اندکی از خشم مردم را تخلیه کنند.
باید بصراحت و شهامت سخن گفت و گرنه توسط شوونیسم فارس نابود خواهیم شد. تنها راه نجات ملل غیر فارس از اسارات، فقر و بدیختی در استقلال و آزادی است.
در حالیکه به اذعان خود حکومت و دولت ایران، بیش از 70 درصد مردم ایران از اقوام و ملل غیر فارس هستند، سرمایه گذاری کلان اقتصادی و صنعتی در مناطق فارس نشین ممالک محروسه (به اصطلاح ایران) صدها برابر دیگر مناطق است ! کویر فارسستان به سرعت آباد می شود و خطه بزرگ و تاریخی آزربایجان فقیرتر و درگیر معضلات فقر و مهاجرت و محیط زیست!
دائما فقط فرهنگ و تاریخ و زبان یک قوم (فارس) به عنوان فرهنگ زبان و هویت همه مردم اسیر در جغرافیای موسوم به ایران تبلیغ می شود و شیادانه همه اقوام را از نژاد موهوم و خیالی ایرانی-آریایی معرفی کرده و خصوصا با اصرار ملت ترک ایران را آذری خطاب میکنند.
خیال خام رسیدن به دموکراسی و یا فدرالیسم، که گاها از طرف پان ایرانیستها (یا حتی سلطنت طلبان، یا ورشکستگان کمونیست و یا مذهبی ها) و دیگر فریب خوردگان (مانقورت ها و ساتقین ها) مطرح می شود هرگز باعث رسیدن به حق و حقوق و آزادی و سعادت ملت ترک و رسمیت یافتن زبان ترکی در ممالک محروسه نخواهد شد و امری محال است.
Hiç yorum yok:
Yorum Gönder