28 Aralık 2015 Pazartesi

آذربایجان زیر طغیان مهمانان ناخوانده / حسن معبودی





آذربایجان زیر طغیان مهمانان ناخوانده /حسن معبودی

ملتی که تاریخ خواند و داند کودکانشان همچون بزرگسالانشان می اندیشند. ملتی که تاریخ نخواند و نداد بزرگسالانشان همچون کودکانشان می اندیشند. هر کس که تاریخ نخواند و نداند محکوم به تکرار تاریخ خواهد بود.
اوضاع سیاسی ممالک محروسه قاجار (ایران) و ضعف دولت مرکزی، زیاده خواهی دول استعمار در جنگ جهانی اول در آذربایجان غربی و شهر اورمیه وقایع و فجایعی را به ارمغان آورد که هنوز پس از گذشت چند دهه بازتاب جهانی نسل کشی ترکان این منطقه را آنطور که باید باشد به خود ندیده است. و در گوشه ای از صفحات تاریخ گم شده اند .
پس از اشغال آذربایجان توسط روس ها جنگ و گریزهای بیشماری در این منطقه رخ داد که تاوان آن را مردم بیچاره با خون ، جان و مال خود پرداخت کردند. جیلو ها که توسط میسیونرهای روسی، فرانسه و انگلستان سازماندهی شده بودند مردم ترک مسلمان آذربایجان را به امید وعده های واحی دول استعمار،غارت و به کشت و کشتار دست زدند. با ورود قشون عثمانی به غرب آذربایجان جیلوها پا به فرار گذاشتند . مردم بیچاره آذربایجان غربی بعد از فرار جیلوها تا حدودی توانسته بودند نفس راحتی بکشند. اینبار نوبت اکراد یاغی به سرکردگی “اسماعیل آغا سیمیتقو” رسید که مردم بیچاره را چپاول و قتل و غارت راه بیندازند. نمایشنامه ایی که نویسندگانش دول غرب و شرق، اما دلقک هایش اکراد ساده لوح و یاغی بودند. آنها با تفکر وارداتی مارشیمون و تحریک میسیونرهای آمریکایی برای بنا نهادن کشوری خیالی به نام “کردستان” در خاک و اراضی تاریخی ملت ترک آذربایجان دست به یاغی گری ها و نسل کشی دست زدند که تاریخ اعمال ننگین آنها را فراموش نخواهد کرد.
در مورد این وقایع اسناد و مدارک زیادی در آرشیو وزارت جنگ ایران، و وزارت خانه های دول استعمار وجود دارد اما بعضا به دلیل منافع ملی کشورها این اسناد به طور کامل ور اختیار ملت ها قرار داده نمی شود. در نوشته فوق ما خلاصه ای از خاطرات آقای حقگو در رابطه با جنایت های اکراد در آن سالهای تاریک و پر تنش بازگو خواهیم کرد. آقای حقگو در آن دوران جوانی 14 ساله بود و در تمامی وقایع حضور داشتند. ایشان تمامی وقایعی که رخ داده در دفترچه خاطرات خود ثبت کرده اند. این خاطرات به نوبه خود سندی قابل توجه برای نسل های آینده آذربایجان محسوب می شود که رویدادهای منطقه را با توجه به موقعیت استراتژیک و ژئوپولوتیک آذربایجان غربی خبردار شوند و خود را در برابر یاغیان و غارت گران همیشگی که ادعای خاک آذربایجان را دارند همچون دژی مستحکم برای پاسداری از وطن خویش سینه سپر نمایند.
وقایع و جنایت های اکراد از دید آقای حقگو :
اکراد هر موقع فرصت یافته و دولت را ناتوان دیده بودند از فرصت استفاده نموده به یاغیگری و غارت مردم پرداخته بودند. ضعف دولت مرکزی عرصه را به طغیان اکراد باز کرده بود. اسماعیل آقا که به خاطر کشتن مارشیمون رهبر جیلو ها فرار کرده بود بعد از فرار جیلوها فرصت را مناسب دیده و بدون ترس و واهمه ایی به چهریق بازگشت. در همین اوضاع بود که اسماعیل آقا به فکر پوشالی و خام خود یعنی کشور گشایی در خاک تاریخی آذربایجان پرچم طغیان برافراشت اما فکری که او در سر می پروراند، فکری نبود که خود او در طراحی و اجرای آن نقشی ایفا کند بلکه او بازیچه ای در دست عروسکگردانان غربی همچون انگلستان و آمریکا بیش نبود. مسترداد آمریکایی موقع دعوای جیلو ها نتوانسته بود کاری از پیش ببرد بعد از بازگشت به اورمیه چندین بار به قلعه چهریق رفته و اسماعیل آقا را در زمینه برپایی کشور پوشالی کردستان، تشویق و تحریک می کرد. یکی از همدستان او که اسماعیل آقا را به این عمل تحریک می کرد سید طه، نوه شیخ عبیدالله بارزانی بود. خانواده شیخ عبیدالله در عراق زندگی می کردند.
اسماعیل آقا که پشتیبانی آمریکاییها را می دید پرچم طغیان را برافراشت و به تاراج، قتل و غارت مردم پرداخت. مردمی که تازه به آبادی های خود برگشته بودند و زندگی تازه ای را می خواستند شروع بکنند ناگهان گرفتار اکراد یغماگر و آدمکشان اسماعیل سیمیتقو شدند. اسماعیل آقا نیمه آذرماه سال 1298 هجری قمری کلیه اکراد را به همدستی فراخواند و اولین کاری که کرد به مردم لکستان پیغام فرستاد و یک هزار و پانصد عدد فشنگ و مبلغ پنج هزار تومان باج و خراج خواست. لکستانی ها که از این قضایا به تهران و والی آذربایجان تلگراف فرستاده بودند هیچ جواب قانع کننده ایی از سوی دولت دریافت نکردند. لکستانی ها که خبر حمله اکراد را شنیدند در قریه های سلطان احمد و قره قشلاق جمع شده و آماده مقابله با اکراد شدند. روز جمعه 27 آذر ماه 1298 اکراد با تمام قوا به لکستان حمله بردند و جنگ سختی بین اکراد و مردم روستای سلطان احمد در گرفت. مردان لکستان مردانه و دلیرانه جنگیدند ولی نتوانستند در مقابل یورش اکراد بیش از دو ساعت دوام بیاورند. کردها از هر طرف به آب
ادی ریختند و دست به تاراج و قتل و غارت پرداختند. زنان و کودکان را دستگیر کرده و آنهایی که پا به فرار گذاشته بودند در میان دو روستای سلطان احمد و قره قشلاق کشته شدند. در روستای قره قشلاق مسعود دیوان و برادرانش در مقابل اکراد مقاومت شدیدی کردند ولی در ساعت یازده شب هر سه برادر به درجه شهادت نائل شدند و به همینطور روستای قره قشلاق نیز به دست اکراد تصرف شد. مردم بیچاره با زنان و فرزندانشان از روستا فرار کردند آنهایی که در روستا مانده بودند به دست اکراد افتادند و دچار رنج، عذاب و رسوایی (تجاوز جنسی) شدند و آنهایی که فرار کرده بودند در اثر سرمای شدید و سوزان زمستانی در بیابان ها روی برف جان خود را از دست دادند. مردم پس از این ماجرا قضیه شیخ عبیدالله را به یاد آوردند که چه جنایت ها و خونریزی هایی برپا کرده بود. بعد از وقایع لکستان اکراد حمله خود را به اورمیه آغاز کردند و دست به جنایت ها و چپاولگری هایی دست زدند که انسان از بازگویی آن خجالت می کشد. قتل و غارت مردم از یک طرف و تجاوز به نوامیس مردم از طرف دیگر چهره واقعی این وحشیان غارتگر را به خوبی نشان می داد که آنها از انسانیت بویی نبرده اند. بعد از ورود نیروهای دولتی به اورمیه اکراد پا به فرار گذاشتند. زمانی که اکراد تمامی زمام اورمیه را در دست داشتند دکتر پاگارد آمریکایی که بیشتر ماموریت سیاسی بر عهده داشت سران اکراد را بهرعمارت خود می کرد و بعد از نام نویسی به آنان مبالغی پرداخت می کرد. مردم که شاهد تحریکات دکتر پاگارد و دادن پول به اکراد از سوی او بودند از او دل خوشی نداشتند بعد از رانده شدن اکراد از شهر به عمارت دکتر پاگارد حمله ور شدند و عده ای را کشته و عده ایی را هم زخمی کردند. ضیاالدوله که از این قضایا خبردار شد عده ایی سرباز فرستاد و جان دکتر پاگارد و همراهانش را از دست مردم نجات داد. وقتی خبر مغلوب شدن اکراد در مقابل مردم و نیروهای دولتی به اسماعیل آقا رسید به طاهر بیگ دستور داد تا بندر گلمانخانه را تصرف نماید تا جلوی نیروهای کمکی از تبریز به اورمیه را بگیرد. تصرف بندر گلمانخانه باعث شد اکراد به دهات اطراف بندر حمله ور شوند و شروع به قتل و غارت پرداختند. عمر آقا شکاک بعد از تصرف بندر گلمانخانه حدود یک ماه در آنجا ماند و بعدا به اورمیه مراجعت کرد و بعد از دو روز تاخیر به چهریق رفت تا خبر فتح بندر گلمانخانه را حضورا به اسماعیل آقا اطلاع دهد. اسماعیل آقا پس از شنیدن خبر به عمر آقا شکاک دستور داد تا پیغام او را به مردم اورمیه برساند. در اورمیه جار زدند که عمر آقا شکاک از طرف اسماعیل آقا سیمیتقو پیغامی را آورده و مردم باید روز چهارشنبه صبح ساعت 10 در قلعه قیصر خانم واقع در شهر چایی جمع شوند تا از متن پیام آگاهی پیدا کنند. مردم که از اوضاع خبر نداشتند صبح ساعت 10 روانه قلعه قیصر خانم شدند. بعد از ورود مردم به قلعه هیچ کس را نگذاشتند از آنجا خارج شود. هر کس که پافشاری می کرد کتک مفصلی می خورد . پیغام این قرار بود که حکومت اسماعیل آقا سیمیتقو نیاز به کمک مالی دارد و خواسته او عبارت است از به مبلغ یکصد هزار لیره و طلا و یک هزار فشنگ با اسلحه و تا زمانی که این خواسته برآورده نشود کسی حق خروج از قلعه را ندارد. اکراد در پشت بام ها مستقر بودند بعد از اتمام سخنان عمر آقا شکاک شروع به تیراندازی از بالا سر مردم شدند. هدف از این کار ایجاد رعب و وحشت و ترساندن مردم برای برآورده شدن مطالباتشان بود. بعد از دو روز زندانی شدن مردم در قلعه، اکراد هرکس را جهت وصول خواسته هایشان به خانه هایشان می بردند. در صورت تاخیر و یا از دادن باج و خراج امتناع می کردند آن شخص را جلوی چشمان افراد خانواده شکنجه می کردند. و بچه های خانواده را گرفته و به چوب بسته یا سیخ را داغ کرده به بدن بچه ها می گذاشتند. هر چه به فکر این یاغی ها می رسید همان لحظه انجام میدادند که از گفتن بعضی شکنجه ها خجالت می کشم. ( تجاوز جنسی به کودکان که غرور آقای حقگو برای نوشتن این شکنجه ها اجازه نمی داد) در بین اکراد هیچ رحم و شفقتی وجود نداشت. از اینجا معلوم میشود آنها چه نوع انسانهایی هستند. ملا شکور که یک پیرمرد 70 ساله بود او را آنقدر شکنجه کردند که پیرمرد با آن سن بالا مجبور شد خود کشی نماید و گردن خود را با تیغ برید. مردم بیچاره و ستم دیده که بعضی ها مریض بودند و یا بهبود یافته بودند در زیر شکنجه این یاغیان جان خود را از دست دادند. بسیاری از جوانان از ترس و فشار وارده زیاد دچار اختلال حواس شدند . عمر آقا شکاک بعد از اینکه مطمئن شد مردم بیچاره آه در بسات ندارند با غنایم جمع شده به طرف چهریق راه افتاد و اورمیه را با فقر و فلاکت ترک گفت اکراد حدود یکصد هزار لیره و طلا که به زور از مردم گرفته بودند . به غیر از روستاهای کرد نشین کسی در دهات نمانده بود و اغلب روستاها خالی از سکنه بود. قیمت گندم خیلی گران شده بود مردم توان خرید را نداشتند. اسماعیل آقا بعد از حمله به سولدوز و قتل و غارت مردم آن شهر به چهریق بازگشت. بعد از چند وقت به اورمیه آمد و به فکر جبران و سازش با اهالی شد. این دفعه به فکر ازدواج مجدد افتاد و دختر گیری در اورمیه آغاز شد. اول دختر آقای حاج رسول بعد دختر خانم اقبال الدوله و دختر نروخان را با زور گرفت. سران عشایر کرد به تبعیت از اسماعیل سیمیتقو شروع به دخترگیری کردند که از جمله دختر منظم السلطنه را برادر سیمیتقو و دختر حاج فضلعلی خان را یکی از سران عشایر یاغی ها به زور گرفتند. عده ای از زنان بیوه که به زور گرفته می شدند دست به خودکشی می زدند تا اینکه تن به ان ازدواج ها بدهند. اکراد خانه ها را جستجو می کردند و هر جا دختری را می دیدند به زور با خود می بردند. مردم از ترس آبرو و حفظ نوامیس خود هر جا پسری را سراغ داشتند بدون اطلاع اکراد شبانه به عقد آن جوان می آوردند.
تکرار تاریخ اشتباهی است که انسان را تن به بردگی و آوارگی ملتی را فراهم می سازد که شعور ملی و حافظه تاریخی ندارند. آذربایجانی که در طی سالهای دراز پرچمدار عزت و عظمت در این مرز و بوم بوده در لابلای صفحه های خاک خورده تاریخ شاهد نسل کشی هایی شده که از اعتماد مردم ترک آذربایجان نسبت به مهمانهای ناخوانده ایی همچون جیلوها و اکراد یاغی نشعت گرفت. کسانی که سالها در زیر امپراتوریهای ترکان زیسته بودند در مقطع گذار تاریخ از سنت به دیدگاه های نوین با کمک نویسندگان و کارگردانانن بیگانه پرچم طغیان برافراشتند و خواستند در اراضی تاریخی آذربایجان حکومتی برپا نمایند. داستانی که سالها و به درازای قرنها در آنسوی جهان در زیرزمین های واتیکان، تشکیلات های مخفی و آنتی ترک برای ما نوشته اند امروز هم ادامه دارد. اکراد هر روز با کمک تاریخ نویس های غربی با جعل اسناد و یاوه گویی ها ادعای اراضی از سرزمین آذربایجان را دارند. در این بازی ابر قدرتان اگر تاریخ تکرار شود فرزندان غیور آذربایجان باز هم همچون گذشته از میهن آبا اجدادی خود دفاع خواهد کرد. از همه مهمتر ریشه این مهمانان ناخوانده را از سرزمین خود خواهند کند و آنان را به زباله دان تاریخ می فرستند تا درس عبرتی برای زیاده خواهانی برای پاپ ها و خاخام های بی صفت شود.



جنایات و خیانتهای سیمیتقوی کورد
                                              ارازسولدوزلو
 
                        


ارک قالاسی -  سینه تاریخ معاصر غرب آذربایجان پراز صحنه های تلخ ودرد ناکی است، که روزگاری زخمی سخت را پشت سر گذاشته است. روزی که مردمانش آرام وساکت بدون این که گناهی کرده باشند هدف تیرهای آشوب، طغیان و زیاده خواهی های گروهی قرار گرفته و طعمه حریق شده، سوخته،  وخاکستری از گذشته در خورجین خاطرات خود به یدک می کشد.   

لایه لایه ورقهای تاریخ حاکی از عمق زشتی صحنه هائی است، که خالقین این آثار بی شک اکنون در دادگاه عدل الهی مورد بازخواست قرار گرفته اند واین که چرا بدون علت و تنها در جهت کسب منافع بیگانگان کورکورانه سر ارادت خم کرده وهم دین خود را به مشتی دلار ولیره ارزان فروخته اند جواب پس میدهند، آنانی که برای جلب رضایت بیگانگان هزاران نفر را مظلومانه و بی خبر به هلاکت رسانیده اند امروز روسیاهان تاریخند.   

جنگ جهانی اول در ظاهر با کشته شدن آرشید وک فرانس فردیناند  ولیعهد اتریش در شهر سارایوو در 28  ژوئن 1914 ششم تیر 1293شروع شد، به دلیل تضاد منافع دول بزرگ وخاصه ورود دولت عثمانی به صحنه ی جنگ  ملت آذربایجان به دلیل داشتن اشتراکات  دینی فرهنگی  زبانی درکنار عثمانی ها قرار گرفتند،  دراین آشفته بازار عده ا ی  وارد میدان شدند  وشروع به تعدی به مال وجان مردم کردند بد تر از همه اینکه این افراد حتی به کودکان هم رحم نکردند.  
یکی از این افراد که در تاریخ معاصریکی از نقشهای عمده را بازی کرده وهیچ گاه فراموش نخواهد شد، اسماعیل سیمیتقو(سیمکو)میباشد، فرد مرموزی که بدون کوچکترین تعقلی وبه کار گیری قوه عقل تنها برای انجام تکلیفهای دیکته شده بیگانگان هزاران نفر رابه کام مرگ فرستاده است.  
اسماعیل سیمیتقو که ایرانیان او را حسن ارفع وعثمانیها  اورا اوزدمیر غارتگر میدانند فردی از قبیله شکاک، پسر محمد آقا میباشد.  
بعد از مرگ محمد آقا ریاست قبیله به برادر ارشد او جعفر آقا واگذار شد.
قبیله شکاک به دو قسمت تقسیم میشود، عبدویها ساکن اطراف درچهریق واقع درقسمت شمالی دریاچه اورمیه که وابسته سمیتقو بودند و ممدودییها (مامدیها ) در بخش جنوبی وابسته به عمر خان عموی سیمیتقو بودند.
در زمان مظفر الدین شاه جعفر اقا نا فرمانی نمود و نظام السلطنه والی آذربایجان او را تبریز خاست واوباهفت تن از کسان خود در تبریز به قتل رسید (تاریخ هیجده ساله آذربایجان) بعد از جعفر، آقا اسماعیل آقا وارد میدان گردید او هم گاهی فرمان میبرد وگاهی نافرمانی میکرد چون آذربایجان توسط سپاه روس اشغال شد اسماعیل آقا به آنان پیوست و بعد  
 
 به عثمانی ها متمایل شد تا این که هنگام برگشت روسها او ازآنها تفنگ وابزارآلات جنگی فراوانی کسب نموده ونیرو گرفت. (تاریخ هجده ساله آذربایجان) در جنگ مشروطه و استبداد میان مردم خوی و سردار ماکو سیمیتقو به دستور سردار ماکو به جنگ با نیروهای مشروطه رفته وبه غارت روستاهای خوی پرداخت حتی در محاصره تبریز شرکت کرده و به سپاه روس که دشمن آزادی خواهان بود پیوست. (اورمیه در گذر زمان)
اسماعیل آقا که بعد از مرگ برادرش جعفر آقا بدست نظام السلطنه کینه سختی از ایرانیان به ارث برده بود در پی یافتن متحدانی بر الیه ایران بود به همین دلیل اول به سوی عثمانی ها بعد به سوی روسها وسر انجام به سوی انگلیسیها دست دراز کرد.(جنبش ملی کرد)
بعد از اتمام جنگ بین الملل اول ستاد ارتش بریتانیا امیدوار بود با متحد نمودن ارامنه، آشوریان وکردها زیر سیطره سیمیتقو علیه عثمانی ها بتواند شکست جبهه روس را جبران نماید ولی سیمیتقو با به قتل رسانیدن مارشیمون نقشه انگلیس را به هم زد. (جنبش ملی کرد)
اما قبل از قتل مارشیمون او با یک نقشه حساب شده جهت فریفتن سیمیتقو با دسته ای سواره و پیاده توپ وقورخانه عازم چهریق شد در گفتگوی مارشیمون و سیمیتقو سخن از سر زمین کردستان به میان آمد که بنا به گفته مارشیمون تنها کیش ودین آن دو گروه کرد را از هم جدا کرده بود آنها اگر دست در دست هم میشدند میتوانستند با هم زندگی کنند وحتی سپاه بسیج کرده و تبریز راهم بگیرند. (تاریخ هجده ساله آذربایجان)
ولی با قتل مارشیمون توسط سیمیتقو طرح از قالب اولیه خارج شد و ورق برگشت و بنابراین جیلوها، آشوریان و ارامنه  دست به قتل وغارت مسلمانان زدند. درزمانی که جیلو ها مشغول قتل عام بودند هر کسی که می توانست فرار کند در راه خوی وتبریز توسط اکراد اسماعیل آقا برهنه ولخت در سرما رها می شدند. (تاریخ هیجده ساله آذرباجان )
شرارتهای آسماعیل آقا درآذربایجان ادامه داشت اینکه سردار فاتح از یاران صمد خان شجاع الدوله به حکو مت اورمیه وسلماس منصوب شد (سلماس در سیر ..)او قصد آرام کردن سیمیتقو را داشت بنابراین در اواخر بهمن 1297-1918 به سلماس آمده وعازم چهریق شد ولی نتوانست با اسماعیل آقا که سودای بزرگی در سر داشت کنار بیاید او برای خاتمه جریان به سوی چهریق رفت ولی با نا پختگی کار او اکراد وسیمیتقو حریص تر شدند (تاریخ هیجده..) سردار فاتح جریان گفتگو های خود رابه مکرم الملک نایب ایالیه آذربایجان فرستاد واز او چاره خواست او چون سپاهی برای سرکوبی سیمیتقو نداشت به فکر ترور او افتاد. (تاریخ هیجده....وسلماس درسیر ...) بنابراین در اردیبهشت 1298 که با همکاری حیدر خان عمواغلو بمبی ساخته شده بود به اوفرستاده شد این بسته از راه خوی با نام مادر زن اسماعیل آقا فرستاده شده بود. درجریان این ترور علی آقا برادرش وحدود30نفر از نزدیکان سیمیتقو کشته وزخمی شدند ولی به او صدمه ای نرسید. (سلماس در سیر ...) این بهانه جدید دستاویزسیمیتقو شد که دولت ایران را دشمن خونی خود میدانست چون این پیشامد در 1298رخ داد باعث بهانه ایی برای کردها وسیمیتقو شد وآنان را به آشوب وتاراج حکم داد. (تاریخ هجده...)
بعد از این جریان سیمیتقو دولت ایران را عامل قتل پد، برادران وخویشاوندان خود اعلام کرده و به حملات خود به اورمیه افزود عامل بمب ساز وترور به دروغ جهانگیر میرزا همرزم حیدر خان اعلام شد واو بدون هیچ مشکلی توسط سپهسالار که دل خوشی از جهانگیر میرزا نداشت با اسکورت 13سرباز قره داغی به اسماعیل آقا تحویل داده شد جهانگیر میرزا به طور فجیعی به قتل رسید وتمام سربازان قره داغی به جرم اینکه قاتلان جعفر خان قره داغی بودند از کوه به دره انداخته شدند. سپهسالار ومکرم الدوله حاکم خوی نه تنها به جنایات سیمیتقو اعتراض نکردند بلکه به او لقب سردار نصرت دادند. (سلماس در سیر ...)
بعد از این جریانات سردار فاتح ممتاز در معیت کنسول انگلیس وسواران هندی عازم چهریق گردید سردار فاتح از طرف دولت و والی حامل لقب سردار نصرت جهت اسماعیل آقای آدم کش ومقداری پول ویک قبضه شمشیر مرصع به جواهرات بود اما سیمیتقو به شرطی جوایز را پذیرفت که ضیاءالدوله حاکم اورمیه بر کنار شده وخود سردار فاتح حاکم اورمیه وسلماس شود. (سلماس در سیر ...) او حتی خود نیز برای بر کنار کردن ضیاءالدوله حاکم اورمیه حرکاتی انجام داده بود او با فراستادن شصت سوار کرد به اورمیه می خواست خانه های ضیا ءالدوله را تصرف کرده  وخود او را از حکو مت بر کنار نما ید  که با هو شیاری مردم نقشه یاو عملی نشد. (تاریخچه اورمیه ) تفکر بر کناری ضیاءالدوله نمی توا نست از ذهن عقب مانده وگرفتار تعصبات شده ی سمیتقو خطور کند بلکه کاملا معلوم بود ماهیت انگیلیسی داشته ونشان از قدرت ضیاءالدوله در اداره ی حکومت اورمیه وسلماس بود. اما وجود رابطه ی سیمیتقو با انگیلیس  درمنابع کردی کاملا اثبات شده است (سیمیتقو تحت تاثیر طه نوه ی عبید الله کرد ) از سال 1919 در صدد جلب یاری بریتانیای کبیر برآمد به همین دلیل طه روانه بغداد شد تا موافقت دولت انگلیس را با تشکیل دولت بزرگ کرد جلب نماید  اما حتی نماینده ی انگلیس ویلسون او را نپذیرفت. (جنبش ملی کرد )
در جای دیگر کتاب جنبش ملی کرد آمده است در سال 1921  سیمیتقو با سر پرسی کاکس، نماینده ی انگلیس در حوزه ی خلیج فارس تماس گرفته و در ژانویه 1921 اعلام کرد که می خواهد  با مامور انگلیس در اشنویه ملاقات کند وسرپرسی کاکس در19 اوت 1921 با تماس  سیمیتقو موافقت کرد گفتگوی سیمیتقو با مقامات انگلیسی توسط فردی به نام بابکرآغارسین یکی از قبایل عشایر مرزی با دولت انگلیس ادامه داشت. (جنبش ملی کرد)
اسماعیل آقا نیز در جرگه نامزدی حکومت ایران-در کنار رضاخان-از طرف دولت انگلیس قرارداشت ولیکن جنایات سیمیتقو مستقیم یا غیر مستقیم از طرف انگلیس حمایت میشد. (سلماس در سیر ...) در جریان جنگهای سیمتقو در سال1298-1919از طرف دولت انگلیس 250هزار لیره استرلینگ به اسماعیل آقا داده شد. (سلماس در سیر...) در جریان جنگ 20 اسفند 1298کنلل لورنس صاحب منصب انگلیسی که اسیر شده بود مشغول آموزش قشون اسماعیل آقا بود (سلماس در سیر...) او حتی از طرف آمریکاییان نیز حمایت میشد. برای مثال: در کتاب سلماس در سیر تاریخ وفرهنگ آذربایجان آمده است: ((از طرف دیگر کردها توسط مسیو مولیر آمریکایی رئیس بنگاه خیرییه اورمیه تغذیه می شدند)). هر جا سیمیتقو در تنگنای نیروهای دولتی قرار میگرفت مأموران سیاسی آمریکا با پرچم ستاره نشان که بر اتومبیل خود نصب کرده بودند از راه میرسیدند و به عنوان میانجی اورا نجات میدادند. (اورمیه در گذر زمان )
 
شرط اسماعیل در مورد ضیاءالدوله پذیرفته شد ضیاءالدوله بر کنار وسردار فاتح خود حکومت اورمیه وسلماس را بدست گرفت با حکومت سردار فاتح شرارتهای سیمیتقو بالا گرفت و او مجبور به ترک اورمیه شد و بدون هیچ حرکتی حکومت اورمیه را بدست معاونش میرزا علی اکبر خان معروف به کنسول سپرده وبه تبریز حرکت کرد. (سلماس در سیر...) در تاریخ 11صفر 1339میرزاعلی اکبر خان از اهالی تبریز که منشی کنسول روس در تبریز بود از طرف مخبر السطنه به حکومت اورمیه منصوب شد. (تاریخچه اورمیه ) سیمیتقو هر روز به آشوبگری های خود می افزود او راه گلمانخانه که نتها راه ارتباطی اورمیه به تبریز بود بسته ومیرزا علی اکبر خان را زندانی کرده بود. (سلماس در سیر...) مردم سلماس با دیدن اوضاع اسفناک اورمیه به دنبال دفاع از نوامیس در برابر اکراد وسیمیتقو برآمدند سیمیتقو از آنها خواست اسلحه های خود را تحویل دهند در غیر این صورت زن وبچه های آنان را قتل عام خواهد کرد. لکستانیها با شنیدن شروط اولتیماتونیزمی سیمیتقو از سلماس وتبریز کمک خواستند ولی جوابی داده نشد بنابراین نبرد بزرگ لکستان در 19آذر یا بقول کسروی در تاریخ 18ساله آذر بایجان در27آذر 1298شروع شد. جنگ اول لکستان با وساطت سیف القضات ساوج بولاغی که از اورمیه عازم چهریق شده بود پایان یافت. (تاریخچه اورمیه) سیمتقو بعداز چند ماه دوباره به لکستان حمله کرده ومسعود نظام لکستانی ویارانش در مقابل ا کراد  دوام نیاورده وبه قتل رسیدند منطقه به تصرف کردها وشکاکها در آمد وآنها لکستان را غارت کردند. (تاریخچه اورمیه) در این جنگ انگلیس مبلغ 250هزار لیره استرلینگ به سیمیتقو کمک مالی کرده بود. (سلماس در سیر...) بعد از قتل عام لکستان وسلماس سردار انتصار والی آذر بایجان نیرویی به منطقه اعزام کرد. سیمیتقو همچنین در تابستان 1298-1919اورمیه را هم تصرف کرده وتفنگچیان کرد اورمیه را غارت کردند. (جنبش ملی کرد)
از ساووج بولاغ نیرویی به سرپرستی مصباح الدوله ومصباح الملک و از تهران نیز یک افسر به نام فیلیپوف به سلماس اعزام شد قوای قزاق و ژاندارمری از طرف سلماس به چهریق پیش رفته ومصباح الدوله حاکم ساووج بولاغ هم عشایر مامش و منگور را از حوالی با خود در تحت ریاست قرنی آقای مامش به اورمیه وارد نمود تا در معیت سردار انتصار به طرف چهریق حرکت کردند. (تاریخچه اورمیه) چون قشون دولتی به چهریق رسید اسماعیل آقا قوای خود را برای مقابله با نیروهای دولتی آماده کرد او شیخ طه را با عدای به روستای سیلاب وشکر یازی فرستاد تا مانع ارتباط خوی با سلماس شود از طرف دیگر به اقبال السلطنه حاکم ماکو دستور داده شد به فوریت به اورمی از راه خوی وسلماس بیاید. (سلماس در سیر...)
بنابراین در اسفند1298 حمله اردوی دولتی به سیمیتقو شروع شد. سردار انتصار برای نظارت بر قشون آذربایجان به سلماس آمد بعد از چند روز درگیری سیمیتقو در 5اسفند 1298سلماس را به نیروهای دولتی واگذار کرد
در این جریان اردوی خوی به فرماندهی  سیف السلطنه محمد صادق یاور بدل آبادی در داخل کهنه شهر به محاصره ی نیروهای آسما عیل آقا درآمد
در 20 اسفند  1298 قوای دولتی با یک حمله حساب شده خود را تا چهریق رسانیدند اما اسماعیل آقا فورا تلگرافی به عین الدوله ارسال کرد وآمادگی خود را برای مذاکره اعلام داشت عین الدوله نیرنگ اسماعیل آقا را خورده واز فیلیپوف خواسته شد که از جنگ دست بردارد.  (سلماس در سیر ...)
درست در اوج جنگ از طرف وثوق الدوله  که تازه به ریس الوزرای رسیده بود  به سردار انتصار  تلگراف رسید که قوای دولتی پس از تحمل زحمات طاقت فرسای زمستان  با دادن تلفات از دو فرسنگی چهریق  به سلماس وخوی عقب نشینند. (تاریخجه اورمیه ) در این جا معلوم است که دست دیگری توی کار بوده و هر وقت که می بیند سیمیتقو در تنگ نا  افتاده انقدر نمانده ا زبین برود فوری اشاره نموده و دست وپای او را باز می گذارند. (تاریخچه ا ورمیه ) فیلیپوف در منطقه ی سلماس به سیمیتقو حمله کرد واو را تا چهریق عقب نشانید  ا ما به جای از بین بردن وی با او مذاکره کرده  وا ز او قول گرفت دیگر سیمیتقو درل منطقه ی اورمیه دخالت نکند. (جنبش ملی کرد ) دولت در ادامه ژنرا ل ماژور ملک زاده را برای سرکوب سیمیتقو فرستاد ولی او شکست خورده و اسیر شد از طرف دیگردولت برای چندمین بار آماده نبرد با اسماعیل آقا شد ا ین بار حدود 1500نفر ا ز ماکو به فرماندهی قلی خان پسر سردار و3000 نفر از تبریز به فرماندهی امیر ارشد آماده جنگ شد. از  طرف دیگر حاجی محمد رحیم نصرت ماکوی به دستور سردار ماکو به ملاقات امیر ارشد فرستاده شد 3 فرمانده در تسوج با هم ملاقات کرده و طرح حمله را ریختند. (سلماس در سیر ...)
در28 آذر 1299 نماینده ای مخصوصی ا ز طرف دولت ترکیه وارد تبریز شد تا درباره حملات اسماعیل با دولت ایران گفتگو کند پس از 11روز به این نتیجه رسیدند که برای رفع اغتشاشات مرزی اسماعیل آقا باید به ماکو برود و در عوض ایل میلان به چهریق بیایند که این طرح قبول نشد. (سلماس در سیر...) در 28آذر 1299جنگ شکر یازی شروع شد سپاه اسماعیل آقا به دستور او به دو قسمت تقسیم شدند یک قسمت سپاه به حاج احمد خان مرندی حمله کرده و او را شکست داده  و تسوج را اشغال کردند بعد از اشغال تسوج بدست کردها دسته ای دیگر از آنها به اردوی خوی حمله کرده وآنها را شکست دادند در این جنگ گلوله ای به امیر ارشد اصابت کرده  و او کشته شد با انتشار خبر کشته شدن امیر ارشد نیروی ژاندارمها از بین رفته وکردها که در آستانه شکست بودند جسورتر شده و به طوری که آنها راشکست دادند بقیه ژاندارمهاخود را به به زحمت به خوی رسانیدند. (سلماس در سیر ...) در اواسط زمستان 1340ق-1299 امیر ارشد با ایلات قره جه داغ ومقداری ژاندارم از طرف مخبر السلطنه والی آذربایجان مأمور دفع سیمیتقوشد جنگی میان نیروهای دولتی وکردها صورت گرفت در مراحل اولیه جنگ نیروهای دولتی در حال شکست دادن کرد ها بودند اما قتل امیر ارشد بدست یکی از نیروهای خودی باعث متواری شدن قشون دولتی شده و اکراد پیروز شدند. (تاریخچه اورمیه) بعد از جنگ شکر یازی  تیمور آقا که زمانی در کهنه شهر حکومت می کرد و نوچه اسماعیل آقا بود، به حکومت اورمیه منصوب شد تا دستورات اسماعیل آقا را در اورمیه به مرحله ی اجرا بگذارد. (سلماس در سیر ..)
با کودتای رضا خان در سال 1921 1300 دولت ایران  شدید ترین دوره ی اقتصادی را پشت سر می گذاشت وضع اقتصادی چنان اسفناک بود که حتی دولت بریتانیا جیره سربازان ایرانی را پرداخت می کرد ولی با تمام این احوالات دولت جدید ایران از همان بدو تاسیس در صدد سرکوب سیمیتقو بر آمد. (جنبش ملی کرد )
رضاخان درست 45 روز بعد از کودتای 18 فروردین 1300، لشکری به سوی آذربایجان روانه کرد این لشکر متشکل از 3 گروهان ژاندارم به فرماندهی سلطان تورج بود. (سلماس در سیر ...) دولت مرکزی برای مقابله با حملات بیشتر سیمیتقو ماژور حبیب الله شیبانی را به درجه ی سرتیپی مفتخر کرد و به آذربایجان فرستاد دراین موقع فرماندهی شمال غرب آذربایجان بر عهده ی سر لشکر امیر فضلی بود او از طرف دولت مرکزی دستور دریافت کرد که به سوی چهریق حرکت کند خالو قربان نیز یکی از یاران میرزا کوچک با4000 نفر عشایر عازم ساووج بولاغ شد و از خوی نیز لشکر 14 ژاندارمری به فرماندهی سرهنگ دوم پولادین، لوند برگ ولانسن به جنگ اسماعیل آقا فرستاده شدند. (سلماس در سیر ...) در این اردو یک قسمت شامل تعدادی سواره و دو مسلسل به ریاست سلطان ارفع بود که به جبهه ی جنگ اعزام شده و مابقی اردو در کوههای شکر یازی وسید تا ج الدین نزدیک سلماس سنگر بندی کردند  وقسمت دوم از هنگ آذربایجان به ریاست یاور ملک زاده وآجودانی سلطان آلپ به ساووج بولاغ فرستاده شد.  (سلماس در سیر ...) در فر صتی که نیروهای دولتی درحال مرتب کردن خود برای حمله به سیمیتقو بودند او سید طه نوه عبید الله کرد را مامور پراکنده کردن افراد خالو قربان نمود در 27 رمضان 1340ق جنگ خالو قربان واکراد شروع شد و28،29 رمضان ادامه داشت تا اینکه در روز عید فطر اول شوال خالو قربان مورد اصابت گلوله قرار گرفته وقشون عقب نشینی کرد. (تاریخجه اورمیه ) بعد از قتل خالو قربان دکتر مصدق که والی آذربایجان بود استعفا کرد و جانبانی  والی آذربایجان شد در این جنگ قوای سیمیتقو با سید طه تقر یبا 3000 نفر بودند که علاوه بر این افراد حدود 400 نفر سرباز فراری عثمانی نیز با آنها همکاری می کرد آنان دارای دو ارابه  توپ کوهی از کروپ آلمان و3 مترالیوز وقسمت توپ خانه را  افسران فراری عثمانی اداره می کردند.  (سلماس در سیر ....) درجریان نقل وانتقال نیروهای دولتی سیمیتقو از فرصت استفاده کرده قوای ملک زاده را منهدم کرد ولی نتوانست در مقابل قوای متشکله ی دولتی مقاومت کند بنابراین در 23 سرطان 1301 به سمت سلماس عقب نشینی کرد عدم تصرف سلماس توسط قوای دولتی ناشی از کم تجربگی مخبر السطنه هدایت از برنامه های نظامی بود او که خود از جنگ جبهه خبر نداشت. فرمان نقل وانتقالات رااز تبریز صادر می کرد که این کار از منظر نظامی کاملا غیر ممکن بود. (سلماس در سیر ..)
در سال 1301رضاخان رسما اعلام کرد که امان الله میرزا را برای قلع وقمع اسماعیل آقا اعزام داشته است  سال 1301سال شکست سیمیتقو بود. (سلماس در سیر ..) اوایل ذیحجه سال 1340 ق بندر شرفخانه یک منظره ی عالی به خود گرفت  سرتاسر آن حوالی از اشعه سفید رنگ چادر های نظامی ایران منور  ومنظره  قامت دلربای افسران و طرز نصب توپ های صحرا کوب هر بیننده ایی را به روزهای درخشانی امیدوار می سازد. (تاریخچه اورمیه )
در 18 دیحجه سال1340 سرتیپ ابوالحسن خان با قوای کافی  بوسیله ی کشتی های به شبه جزیره ی قرخلار رسید و در آنجا پیاده شدند ودر معیت قوای کاظم خان در صددحمله به قراءزیمدشت عمر خان مباشند. (تاریخچه اورمیه ) نیروهای دولتی که در حدود 15000 نفر بودند توانستند  نظر مثبت کاظم خان را برای حمله به سیمیتقو جلب کرده وچریکه های کاظم خان در اختیار سرهنگ ابوالحسن پور زند قرار گرفته آماده ی نبرد با سیمیتقو شدند  اما کاظم خان خود در قلعه ماند. (سلماس در سیر ...) پس از ترکیب قوای چریک کاظم خان و نیرو های دولتی فرمان حمله در 4 مرداد سال1301از طرف سرتیپ جهانبانی صادر شد  اما نقطه ی شدید جنگ ارتفاعات قیزیل داغ بود که اگر لشکر سرتیپ جهانبانی نبود اکراد می توانستند ستون پیاده دولت را نابود کنند. (سلماس در سیر ...) جنگ یک شبانه روز طول کشید وسیمیتقو در حال شکست خوردن به سمت سلماس عقب نسشت نیروهای اعتلافی باتقویت نیروهای خود به پیشروی در ارتفاعات میشو داغی ادامه دادند و به سمت سلماس سرازیر شدند بنابر این در 6 مردادسال 1301 سلماس به تصرف نیروهای دولتی درآمد سرتیپ بادرایت تمام نیروهای دولتی رابدون فوت وقت به سمت چهریق روانه کرد تا از تجدید قوای اکراد سیمیتقو جلوگیری کند وآنانرا شکست دهند کردها که هرگزفکر نمی کردند به این زودی قوای دولتی به چهریق خواهند  آمد بعد از چند نبرد ساده شکست خورده و سرحدترکیه فرارکردند. (سلماس درسیر...)
بدین ترتیب در20مرداد 1301غایله سیمیتقو خاموش شد.
در جریان جنگ با اسماعیل آقا تعدادی داوطلب ارمنی به فر ماندهی سرهنگ بگ زورابف افسر تزاری  شرکت داشتند. (جنبش ملی کرد ) سرتیپ جهانبانی بلافاصله از مرزدارن ترکیه خواست سیمیتقو را دستگیر و خلع سلاح کنند آنها هم با توقیف 3  قاطر لیره طلا  همراه با کشتن پسر وهمسرش جواهر خانم به در خواست جهانبانی جواب مثبت دادند. (سلماس در سیر ..) اسماعیل آقا بعداز شکست متواری وبه کوههای سر حد ایران و ترکیه رفت در آنجا فردی به نام کاظم افندی از قاچاقچیان ترکیه به او و ارشد الملک حمله کرد به صورتی که مجال لباس پوشیدن به سیمیتقو داده نشد ارشد الملک زخمی شده وپسر 12 ساله او به نام خسرو با تمام نقدینگی او اسیر کاظم افندی شد. (تاریخچه اورمیه) در این اوضاع که سیمیتقو در اوج آوارگی بود نه در ترکیه ونه در ایران  میتوانست بیرون بیاید بنابرین به بوسیله مکرم السلطان10000لیر به سرتیپ جهانبانی فرستاد و از او تقاضای تامین جانی کرد اما سرتیپ به او جواب فرستاد که هیچ راهی جز تسلیم ندارد. (سلماس درسیر ...)
رضاخان در28اسد 1301 به افتخار اردوی دولتی در آذربایجان جشنی بر پا کرد  ونهایت استفاده ی سیاسی را از پایان غایله سیمیتقو برد. اسماعیل آقا در پاییز 1301 خود را به هه ولیر عراق رسانید و در ملاقاتی که با سر جان ادموندز  کارگزار انگلیس انجام داد در یافت که سیاست بریتانیا در مورد او کاملا عوض شده بنابراین سیمیتقو در زمستان همان سال به سلیمانیه رفت  وبعداز یک ماه اقامت در پیش شیخ محمود برزنجی به ترکیه بر گشت. (سلماس در سیر ...) سیمیتقو بعد از یک سال زندگی نا شناس در ترکیه دوباره در ایران دیده می شود  وخود را تسلیم ژنرال طهماسبی میکند او اجازه می یابد به چهریق باز گردد وسیمیتقودرسال1925م1304در دیدار با رضا خان وفاداری مادام العمر خود را نسبت به او ابراز می دارد. (جنبش ملی کرد ) در فروردین 1304 رضاخان برای ارزیابی و تدبیر درباره مشکل سیمیتقو به آذربایجان سفر کرد او بعد از دیدار از اورمیه مصمم به ملاقات با سیمیتقو بود بنابر این با همراهی حاج آقا رضا رفیع معروف به قائم  مقام الملک، سر لشکر خدایار، سرلشکر محمود انصاری  و عده ای از امرای لشکری  عازم سلماس شد در اوضاع واحوال سرهنگ صادق خان نوروزی افراد پادگان اشنویه که بالغ بر 110 نفر بود در شهر آماده کرده وقتی اسماعیل آقا از آمدن سر لشکر مقدم نا امید شده و می خواست به شهر وارد شود که مورد اصابت تیری قرار گرفته وخواست که فرار کند اما به خاطر پسرش برگشته که مورد اصابت تیر دوم قرار وکارش تمام شد دراین جریان خورشید آقای هرکی هم به قتل رسید. با قتل سیمیتقووخورشید آقا وزخمی شدن کریم خان خیلانی افراد وعشایر کرد بی سر پرست شدند سواران هرکی جنازه ی خورشید را با مصیبت برداشته و گریختند دو سه نوکر سیمیتقو پسرش خسرو را نجات دادند. با قتل سیمیتقو خانواده ی او متلاشی شدند یکی از زنانش به قتل رسید زن دیگرش با کردی در ترکیه  ازدواج کرد  و پسرش به تهران برده شده ومشغول تحصیل شد سپس به اروپا رفته تا اینکه درسال1336لایحه ای به مجلس رفت که در آن راجع به پرداخت 1000تومان هزینه ی تحصیل به او که به سن بلوغ رسیده بود تسلیم مجلس شد که با اعتراض سپهبد جهانبانی وچند نفر دیگر مواجه شد ولی در نتیجه به تصویب رسید. (سلماس در سیر ...)
اما به راستی سیمیتقو چه کارهای انجام داده بود  که چندین بار برای سرکوبی او لشکر اعزام شده بود ؟
1-قتل مارشیمون پیشوای جیلو ها و بهانه دادن به دست آنان برای قتل وعام بیش از صد هزار نفرمسلمان در سه شهر اورمیه خوی وسماس
2-هجوم وقتل وعام اهالی اورمیه در 28 شعبان 1337 ق 1297
3-هجوم به لکستان وکشتار وغارت مردم آنجا
4هجوم ثانویه به لکستان در 19 یا 27 آذر 1298
5-هجوم به روستای سلطان احمد در 27  آذر همن سال
6-جنگ با نیروهای دولتی در 16 اسفند 1298 وشکست قوای دولتی به سمت سلماس
7-جنگ با نیروهای دولتی و شکست خوردن از آنها در20 اسفند 1298
8-شورش وطغیان وجنگ بانیروهای دولتی در 28 آذر 1299
9-در گیری با ژاندارم های دولتی در سال1300
10-شکست از قوای دولتی در 20 مرداد 1301
این موارد و دهها مورد دیگر تنها بخشی از یاغی گری های سیمیتقو میباشد  شدت سنگدلی سمیتقو به حدی است که با گذشت چیزی حدود 80 سال هنوز زخم های مردمان آذربایجان التیام نیافته وگاهی این زخم ها سر باز می کنند از آن دوران تلخ شکوه ها مینمایند.
سیمیتقو که بعضی مورخین تازه به دوران رسیده تلاش می کنند او یک قهرمان ناسیونا لیست کرد معرفی کنندچنان سنگدل بود وبه کارهای دست زد که درذیل تنهابه چند مورد از هزاران مورد مرتکب شده ی او  اشاره می شود :
قتل وغارت روستا های اطراف اورمیه که در اوضاع اسفناک آن زمان گران شدن سرسام آور ارزاق مورد نیاز مردم بیچاره وهمچنین تصرف روستا های توپراق قلعه، دیکاله، ختایلو، ودیزه سیاوش که 4 منطقه را مرکز سکونت خود قرار داده و هر از گا هی از این محل ها به اورمیه حمله می کرد.
او در ادامه تمام مال ودارای مردم بیچاره را غارت کرده و به توپراق قلعه برده و از مردم خواست تا اگر حاکم شهر اورمیه (سردافاتح)را از شهر بیرون نکنند دارایی های آنهارانخواهد داد.
انتصاب فردی بانام پروت آقا کرد را دراورمیه و واگذاری اداره راهها، گمرکات، میخانه ها، کارگذاری ها واداره ی نظمیه.  در ادامه او عمرخهن را برای قلع وقمع  میرزا ربیع آمراغه ای به سولدوز فرستاده عمرخان بعد از شکست مراغه ای به قتل وغارت در سولدوز  وروستاهای آن پرداخت
اوهمچنین برای جمع آوری تجهیزات وپول مردم اورمیه را در باغ قیصر خانم جمع آورد وآنها را با مزدوران خود به چوب بست و از آنها خواست  تا اسحه های خود را تحویل دهند ومردم که سلاحی نداشتند مورد ضرب و شتم قرارگرفتند شدت کتک کاری به حدی شدید بود که حتی عده ای برای رهایی از دست سیمیتقو خودکشی میکردند مردم بیچاره در اثر کتک کاری اسلحه خود مزدوران سیمیتقو را خریده به آنهاتحویل میدادند کسانی که اسلحه نداشتند زندانی می شدند و شرط آزادی زندانیان پرداخت10000لیر ترک بود  هر لیر5 تومان بود که با ادامه ی این اوضاعبه 5/7  لیر رسید.
رحمت الله توفیق در تارخچه اورمیه  مینویسد: خدا میداند جمع آوری 10000هزار لیرنظر به اینکه به دوره ناداری اهالی اورمی وبسته شدن راهها و نبود داد وستد تصادف کرده بود قیامتی در این شهر برپا نمود . ص 128
انابه واستغاثه ی مردم در دل اسماعل آقا اثرنمی کرد  او در ادامه از باغات مردم هم در خواست مالیات نمود واز هر خرمن یا باغ میوه بایددو دهم به او پرداخت می شد وباغات مخروبه مسیحیان در دست او افتاد.
 
شدت وقاهت کارهای سمیتقو به حدی رسیده بود که او حتی بنا ی تجاوز به ناموس مردم اورمیه راگذاشت  او با عنوان عقد ونکاح در حق دختران وجیه ی اورمیه راگذاشه ویک هفته در شهر اقامت نموده ودر این مدت هر شب یک دختر باکره که از طرف اطرافیان به او معرفی می شد او به حباله نکاح خود در آورده یک شب نگه داشته و صبح مهریه او را داده ومرخص میکرد. (تاریخجه اورمیه ص 147 ) پدران بیچاره برای حفظ ناموس خود دنبال جوانی بودند تا دختر خود را به عقد او درآورده تا در موقع خواستگاری اوباش سیمیتقو بگویند دخترشان در عقد فلانی است. (تارخچه اورمیه ص 148)
او حتی با بی شرمی تمام بزرگان واعیان وتجار را به بیگ زاده های کرد در قبال پولی ناچیز اجاره می داد  و آنان شروع به ضرب و شتم آنان کرده وافراد اجاره شده را در قبال چندین برابر پول داده شده آزاد میکردند
سیمیتقو با آن  تفکر دهاتی خود برکردستان استقلال میخواست  و در راه این آرزو بود  این تفکر او از تخم آشوب وزیانکاری های اروپاییان در شرق بود. (تاریخ 18 ساله ) اسماعیل آق ابا الگو برداری از آزادی خاهان عثمانی "  ژن ترک "در فکر تشکیل دسته ای با عنوان  "  ژن کرد  "بود. او شدیدا تحت فرمان  بریتانیا بود  او در ارتباط های که با کارداران انگلیس برقرار کرده بود موید این نوشته است: ارسال سید طه به بغداد در سال 1919 جهت جلب یاری بریتانیا، ملاقات با سرپرسی کاکس در اوت 1921، ارتباط با کاپیتان دیکسن انگلیسی وابسته ی نظامی در وان، ارتباط او با انکلیسی ها توسط فردی به نام  "بابکر آغا  " ریس یکی از عشایر مرز صورت می گرفت.
او حتی به قدری در امورات کشوری مبتدی بود  که مورد درخواست  مصطفی پاشافرستاده ی باشگاههای کرد قسطنطنیه در مورد اینکه او چرا سازمان مشخص برای  سرزمینهای متصرفه خود نداشته وپرچمی ندارد  می گوید در حال حاضر سازمان خاصی نیست  من تنها یک فرد کردستان هستم اصل  کار نجات دادن کشور است  و اما پرچم واین جور چیزها  ... من فکر نمی کنم نیازی به این چیزها باشد

Hiç yorum yok:

Yorum Gönder

حدیث نجفی_-_Hadis Najafi : Doldur şimdi yerimi başka ben varsa...

حدیث نجفی_-_Hadis Najafi Doldur şimdi yerimi başka ben varsa... 1401.06.30 #HadisNajafi